معنی زشت و قبیح

واژه پیشنهادی

زشت و قبیح

ناشایست

بسیل-ذمیم-دش-کریه-گست

حل جدول

زشت و قبیح

مستهجن


قبیح و زشت

شنیع


قبیح

زشت، شنیع

فرهنگ فارسی هوشیار

قبیح

ناپسند و زشت

لغت نامه دهخدا

قبیح

قبیح. [ق َ] (ع ص) زشت. (منتهی الارب) (آنندراج). ج، قَباحی ̍. قِباح. || (اِ) کرانه ٔ استخوان بازو که نزدیک آرنج است. پیوندهای ساق و ران. (منتهی الارب) (آنندراج). قباح. رجوع به قباح شود.


قبیح المنظر

قبیح المنظر. [ق َ حُل ْ م َ ظَ] (ع ص مرکب) زشت رو. بدترکیب. بدگل.

کلمات بیگانه به فارسی

قبیح

زشت

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

قبیح

زشت

فرهنگ معین

قبیح

(قَ) [ع.] (ص.) زشت. ج. قباح.

فرهنگ عمید

قبیح

زشت، ناپسند،

عربی به فارسی

قبیح

زشت , زننده , شنیع , وقیح , سهمگین , ترسناک , مهیب , مخوف , بد گل , کریه

مترادف و متضاد زبان فارسی

قبیح

بد، خبیث، رکیک، زشت، سخیف، سوء، کریه، مستهجن، مکروه، ناپسند، نامستحسن، ننگین،
(متضاد) مستحسن

فرهنگ فارسی آزاد

قبیح

قَبِیْح، زشت و ناپسند (جمع: قِباح- قَبْحی- قَباحِی) آنچه که ذوق سلیم یا حیا یا اخلاق جامعه مردود شناسد،

معادل ابجد

زشت و قبیح

833

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری